English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3486 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
impulsiveness U امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
aerodynamic blockage thrust reverser U وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
ingenuity U امادگی برای اختراع
accessibility U امادگی برای پذیرایی
distensibility U امادگی برای بادکردن
readiness to report U امادگی برای پاسخ دادن
reagency U امادگی برای واکنش یا معرفی
opposability U امادگی برای روبرو گذاشتن
fluctuability U امادگی برای بالاوپایین رفتن
compressive strength U قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
removability U ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
communicativeness U امادگی برای رساندن خبر پرگویی
inseparability U عدم امادگی برای جدا شدن
insuperability U عدم امادگی برای از میان برداشتن
inerrability U معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
impressionability U امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
mission ready U اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
irresponsiveness U عدم امادگی برای پاسخ دادن
ready solubility in water U امادگی برای زودحل شدن دراب
operating level U سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
vitrescence U امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
inductility U عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
foot pound مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
put and take fishing U انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
condensability U قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
ground U تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
beta range U حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
contractibility U قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
record U کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
draw weight U نیروی لازم برای کشیدن زه
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
emergency complement U جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
power house building U ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
lift wire U سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
nitro U مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
lift strut U پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
asynchronous computer U نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
defense readiness condition U وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
air defense readiness U وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
hydraulic lift U بلند کردن اب به نیروی اب
man power leveling U یکنواخت کردن نیروی انسانی
hit the spot <idiom> U نیروی تازه وارد کردن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
eviscerate U خالی کردن نیروی چیزی راگرفتن
glide U پرواز کردن بدون نیروی موتور
glided U پرواز کردن بدون نیروی موتور
ingross U جمع اوری کردن نیروی خودی
To consume all ones energy . U تمام نیروی خودرا مصرف کردن
glides U پرواز کردن بدون نیروی موتور
refreshes U نیروی تازه دادن تقویت کردن
refresh U نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshed U نیروی تازه دادن تقویت کردن
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
form U امادگی
coverings U امادگی
conditioning U امادگی
forms U امادگی
preparedness U امادگی
covers U امادگی
formed U امادگی
cover U امادگی
tautness U امادگی
susceptibility U امادگی
preparation U امادگی
kelter U امادگی
kelter or kilter U امادگی
penchant U امادگی
readiness U امادگی
proneness U امادگی
disposition U امادگی
qualification U امادگی
predispostion U امادگی
preparations U امادگی
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
man handle U با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
state of alert U وضعیت امادگی
availability U زمان امادگی
physical fitness U امادگی جسمانی
peripheral U دوره امادگی
training camp U اردوی امادگی
reading readiness U امادگی خواندن
half way houses U خانههای امادگی
indisposedness U عدم امادگی
insusceptibility U عدم امادگی
peak up U در اوج امادگی
condition of readiness U شرایط امادگی
work out U تمرین امادگی
preparatory interval U دوره امادگی
unreadiness U عدم امادگی
vigilance U امادگی چالاکی
medical fitness U امادگی پزشکی
combat readiness U امادگی رزمی
reconditioning U تجدید امادگی
indisposition U عدم امادگی
readiness U امادگی رزمی
hot U امادگی کامل
hotter U امادگی کامل
liability to disease U تعهد امادگی
second degree of readiness U امادگی درجه دو
preparatory schools U اموزشگاه امادگی
hottest U امادگی کامل
erg U 2- امادگی ذاتی
preparatory school U اموزشگاه امادگی
operational readiness U امادگی عملیاتی
law of readiness U قانون امادگی
indispositions U عدم امادگی
third degree of readiness U امادگی درجه سه
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
data set ready U امادگی مجموعه داده ها
materiel readiness U امادگی رزمی وسایل
condition code U کد وضعیت امادگی اقلام
condition of readiness U وضعیت امادگی رزمی
data terminal ready U امادگی ترمینال داده
lurches U امادگی شکست فاحش
readiness category U نوع امادگی رزمی
preparations U امادگی اماده سازی
habilitation U لباس پوشاندن امادگی
fourth degree of readiness U امادگی درجه چهار
physical fitness U امادگی عمومی جسمانی
lurch U امادگی شکست فاحش
school readiness U امادگی ورود به مدرسه
lurched U امادگی شکست فاحش
combat ready U دارای امادگی رزمی
operational performance category U طبقه امادگی عملیاتی
lurching U امادگی شکست فاحش
flyable dud U بدون امادگی رزمی
readiness U اماده باش امادگی
peripheral course U دوره امادگی نظامی
operational performance category U امادگی عملیاتی از طبقه
preparation U امادگی اماده سازی
readiness category U درجه امادگی رزمی
level of readiness U سطح امادگی رزمی
haemophillia U امادگی بخون رفتن زیاد
sight-reading U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads U بدون امادگی قبلی اجراکردن
teachability U امادگی جهت یاد گرفتن
flight readiness firing U ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
snug down U امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
army ready material program U برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
materiel readiness U میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
war footing U حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
dtr U Ready Terminal Data امادگی ترمینال داده
road test U ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
plea of tender U اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leader U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com